*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
و حالا كه روبان هاي قرمز و صورتي، دور سبزه هاي بلند خوشرنگ، گره خورده اند
و ماهي قرمزهاي بازيگوش، جُفت شده اند توي تنگ شيشه اي و شكوفه هاي صورتي، از لاي قهوه اي خيس شاخه ها به ابرهاي پنبه اي و سفيد سلام كرده اند
آرزو مي كنيم كه همه مسيرهاي رفته و نرفته، به رسيدن ختم شود و هيچ اشكي روي گونه ها رد نيندازد الا به شادي
آرزو مي كنيم نفس گرم پدرها و مادرها هر شب به پيشاني فرزندها بخورد موقع بوسه آخر شب، شادرواني سهم زنده ها شود و خوابي آرام و پر از روياهاي نوراني نصيب رفته ها
آرزو مي كنيم كه عشق در رسيدن باشد و تنهايي، واژه اي شود غريب و بي معني و خوشبختي، سفره اي بيندازد بلند، نذر همه آن هايي كه بيدارند و اميدوار
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
مرتضی برزگر